جدول جو
جدول جو

معنی حارث شامی - جستجوی لغت در جدول جو

حارث شامی
شامی در رجال کشی و تحریر طاوسی و خلاصه الاقوال علاّمه، ذکر او آمده و او و حمزۀ بربری را ملعون خوانده اند. و از امام صادق (ع) روایت کرده اند که آیۀ (هل انبئکم علی من تنزل الشیاطین (قرآن 221/26) تنزل علی کل افاک اثیم) (قرآن 222/26) در حق هفت تن نازل شده است که از آنجمله حارث و حمزۀمزبور باشند. (تنقیح المقال ما مقانی ج 1 ص 245)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رِ)
ابن راشد الناجی. ابوالحسن مدائنی و سیف بن عمر او را در زمرۀ آنانکه درک خدمت رسول کرده لیکن در خلافت عثمان اسلام آورده و بر بعضی بلاد ایران حکومت یافته اند آورده. و گویند آنگاه که اهل عمان مرتد شدند اوسالاری عبدالقیس داشت و صیحان بن صوحان با او بود. رجوع به کتاب الاصابه چ مصر سنۀ 1323 ج 1 ص 291 شود
لغت نامه دهخدا
(رِ)
ابن عمرو طائی. ابن حبان او را در زمرۀ صحابه از مردم شام آرد و گوید در غزاء ارمینیه سردار لشکر بود و در جنگ مزبور کشته شد. ابن عساکر هم از شخصی بنام حارث بن عمرو طائی نام برد و گوید که حارث از دست عمر بن عبدالعزیز امارت بلقاء یافت و در سنۀ 107 هجری قمری والی ارمینیه شد و سلیمان بن عبدالملک او را بمدینه فرستاد و در سنۀ 108 والی آذربایجان بود و ابن خلیفه گوید که حارث تا سنۀ112 در قید حیات بود. شاید بتوان گفت که این حارث طائی با حارث طائی مذکور که منظور ابن حبان است یکی باشند. رجوع بکتاب الاصابه چ مصر سنه 1323 ج 1 ص 298 وتهذیب تاریخ کبیر ابن عساکر چ شام ج 3 ص 453 شود
لغت نامه دهخدا
(رِ)
ابن نصرالسهمی و یا حارث بن سهم بصری. صحابی است، و زبیر بن بکار، در الموفقیات، از طریق محمد بن اسحاق از او شعری در باب قصۀ سقیفۀ بنی ساعده در مورد انصار آرد:
یا لقومی لخفه الاحلام
و انتظاری لزله الاقدام
قبل کانوا من الدعاه الی اللّ
-ه و کانوا ازمه الاسلام
ان ذا الامر دوننا لقریش
و قریش هم ذووالاحلام.
وثیمه گوید چون مهاجرین و انصار در باب خلافت بنزاع برخاستند حارث بن النضرالانصاری برخاست و خطاب بقوم خود شعری گفت، و بیت اول و سوم شعر مذکور را بعلاوه این بیت آرد:
فاتقوالله معشرالاوس والخز
رج واخشوا عواقب الایام.
و شعر دیگری در باب امیری خالد بن ولید در جنگ ردّه، در یمامه از او ذکر کند، و چنانکه گذشت، آنچه را که وثیمه در باب نام پدر و نسبت حارث آرد با آنچه که زبیر بن بکار گفته است، اختلاف دارد والله اعلم بالصواب. رجوع بکتاب الاصابه چ مصر سنۀ 1323 ج 1 ص 305 شود
لغت نامه دهخدا